پنج نظریه یادگیری آموزشی وجود دارد: رفتارگرایی، شناختی، سازه انگاری، انسان گرایی و پیوندگرایی.
تئوری های یادگیری اضافی عبارتند از: تحول آفرین، اجتماعی و تجربی.
درک نظریههای یادگیری میتواند به نتایج مختلفی منجر شود، از بهبود ارتباط بین دانشآموزان و معلمان تا تعیین آنچه دانشآموزان میآموزند.
چگونه نظریه های یادگیری آموزشی می توانند بر آموزش تأثیر بگذارند؟
ممکن است آموزش و یادگیری یک تجربه جهانی به نظر برسد. بالاخره همه به مدرسه می روند و کم و بیش یک چیز را یاد می گیرند، درست است؟ خوب، نه کاملا.
همانطور که تعداد زیادی از نظریه پردازان آموزشی در یادگیری نشان می دهد، در واقع رویکردهای آموزشی بسیار متنوعی برای هنر و علم تدریس وجود دارد. بسیاری از آنها توسط نظریه پردازان آموزشی پیشگام بوده اند که علم یادگیری را مطالعه کرده اند تا تعیین کنند چه چیزی و برای چه کسی بهتر است.
دفتر بینالمللی آموزش خاطرنشان میکند: «یادگیری به عنوان فرآیندی تعریف میشود که تجربیات و تأثیرات شخصی و محیطی را برای کسب، غنیسازی یا اصلاح دانش، مهارتها، ارزشها، نگرشها، رفتار و جهانبینیهای فرد گرد هم میآورد». نظریههای یادگیری فرضیههایی را ایجاد میکنند که چگونگی انجام این فرآیند را توصیف میکنند.
به طور کلی، پنج نظریه یادگیری پذیرفته شده وجود دارد که معلمان بر آنها تکیه می کنند:
- نظریه یادگیری رفتارگرایی
- نظریه یادگیری شناختی
- نظریه یادگیری سازنده گرایی
- نظریه یادگیری اومانیسم
- نظریه یادگیری پیوندگرایی
نظریه پردازان آموزشی، معلمان و کارشناسان بر این باورند که این نظریه ها می توانند رویکردهای موفق تدریس را ارائه دهند و به عنوان پایه ای برای توسعه طرح های درسی و برنامه درسی عمل کنند.
تئوری های یادگیری چیست؟
نظریه ها در آموزش و پرورش تا اوایل قرن بیستم به طور جدی شروع نشدند، اما کنجکاوی در مورد چگونگی یادگیری انسان به فیلسوفان یونان باستان، سقراط، افلاطون و ارسطو برمی گردد. آنها بررسی کردند که آیا می توان دانش و حقیقت را در درون خود (خردگرایی) یا از طریق مشاهده بیرونی (تجربه گرایی) یافت.
در قرن نوزدهم، روانشناسان شروع به پاسخ به این سوال با مطالعات علمی کردند. هدف این بود که به طور عینی درک کنیم که مردم چگونه یاد میگیرند و سپس رویکردهای آموزشی را بر این اساس توسعه دهند.
در قرن بیستم، بحث بین نظریه پردازان تربیتی بر نظریه رفتارگرایی در مقابل روانشناسی شناختی متمرکز بود. یا به عبارت دیگر، آیا افراد با پاسخ به محرک های بیرونی یا با استفاده از مغز خود برای ساختن دانش از داده های بیرونی یاد می گیرند؟
چرا نظریه های یادگیری مهم هستند؟
این بخشی از شرایط بشری است که میل به دانش داشته باشد. در نتیجه، تعداد زیادی از دانشمندان، روانشناسان و رهبران فکری کار خود را وقف مطالعه نظریه های یادگیری کرده اند. درک نحوه یادگیری افراد یک گام مهم در بهینه سازی فرآیند یادگیری است.
به همین دلیل است که کالجهای معلم یا برنامههای آمادهسازی مربیان زمان زیادی را صرف مطالعه کاندیداهای معلم برای توسعه انسانی و نظریههای یادگیری چندگانه میکنند. دانش بنیادی در مورد چگونگی یادگیری انسان ها، و به طور خاص چگونه دانش آموزان یاد می گیرد و از نظر شناختی رشد می کند، برای همه مربیان ضروری است تا موثرترین مربی آنها در کلاس باشند.
نقش یادگیری در آمادهسازی معلمان
“همانطور که هیچ دو نفری یکسان نیستند، هیچ دو دانش آموزی دقیقاً به یک شکل یا با سرعت یکسان یاد نمی گیرند. مربیان مؤثر باید بتوانند دستورالعمل هایی را که نیازهای هر دانش آموز را برآورده می کند برای رفع نیازها تنظیم کنند و بسازند. دانش صحیح در تئوری های یادگیری چندگانه اولین گام برای این امر و دلیل دیگری است که چرا معلمان بزرگ تمام دوران کاری خود را برای تسلط بر هنر و علم تدریس تلاش می کنند.
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.